جدول جو
جدول جو

معنی حسن قوال - جستجوی لغت در جدول جو

حسن قوال
(حَ سَ نِ قَوْ وا)
خواننده ای بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد و فخر غزلها درباره او گفته است که یکی از آنها چنین آغاز شود:
ساز طرب عشق که داند که چه سازد
کز زخمۀ او نه فلک اندر تک و تاز است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ قَوْ وا)
مرد فصیح و نیکوسخن، اشتر یک ساله. (مهذب الاسماء). شتربچه که مادرش گشنی یافته باشد. و شتر مادۀ یکسالۀ بدوم درآمده را بنت مخاض گویند. ج، بنات مخاض
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ فَتْ تا)
ابن علی بن عبدالکریم معروف به فتال. معاصر محقق کرکی بود و درآغاز سدۀ دهم میزیست و استاد ابن ابی جمهور بود که در کتاب ’عوالی’ از وی نقل دارد. (ذریعه ج 4 ص 225)
ابن علی بن احمد فتال نیشابوری فارسی شهید. استادابن شهرآشوب. درگذشتۀ 588 هجری قمری بوده است. و پسراو ابوعلی محمد بن حسن فتال است. (ذریعه ج 4 ص 297)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ نِ طَ)
شیخ حسن طویل، درگذشتۀ 1317 هجری قمری او راست: عنوان البیان در تفسیر که مقدمۀ آن درمصر به سال 1316 هجری قمری چاپ شده است. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ صَوْ وا)
ابن اسماعیل. محدث مصری. درگذشتۀ 392 هجری قمری او راست: ’المروه’. (هدیه العارفین ج 1 ص 272). علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ)
نزد بلغاء آن است که در ربط لفظی آورد مکرر و مفهوم آن دو چیز باشد و اگر هر دو جا یک مفهوم مراد دارند معنی تمام نگردد. مانند:
ای آنکه خدات داد ملک ابدی
در جان بخشی بنام خود سنگ زدی
اسکندر اگر پیل ز شاهان ستدی
آنی تو که پیل از سکندر ستدی.
این رباعی در آنچه رایات اعلای شاهنشاهی در لکهنوتی بود به انشاء رسید. الغرض، اسکندر نام پادشاه روم و پادشاه لکهنوتی را نیز اسکندر نام بود. و در مصراع سوم مراد پادشاه روم است، و در چهارم پادشاه لکهنوتی و در هر دو جا پادشاه روم مراد نتواند بود، زیرا که کذب محض است. و همچنین پادشاه لکهنوتی در هر دوجا مراد نتوان شد که کذب محض است. و هم مدح نتواند بود زیرا که ملک لکهنوتی از مضافات دارالملک دهلی است. پس پادشاه دهلی را از اخذ پیلان از پادشاه لکهنوتی چه افتخار باشد که بدان کرده آید. پس حسن القیاس کرد. با دل مراد پادشاه روم داشت تا مدح بلیغ خیزد و معنی تمام گردد. کذا فی مجمع الصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَطْ طا)
ابن محمد بن ابراهیم بن احمد مکنی به ابوعلی عین الزمان مروزی بخاری. پزشک و منجم و لغوی بود (465- 548 هجری قمری). او راست: ’العروض’ و ’مشجر نسب ابیطالب’ و کیهان شناخت. (هدیه العارفین ج 1 ص 278) (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 86) (سبک شناسی ج 2 ص 44) (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 5 و 6) (تتمۀ صوان الحکمه ص 155، 212) (بغیه الوعاه فی طبقاه النحاه) (گاهنامه 1311 هجری شمسی ص 132)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ مَ)
نیکوگفتاری. خوش صحبتی. خوش بیانی:
چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَجْ جا)
ابن علی قمی ثقه. او راست: ’الجامع فی ابواب الشریعه’. (ذریعه ج 5 ص 27)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ خَلْ لا)
ابن محمد بن حسن بن علی حافظ مکنی به ابومحمد خلال بغدادی درگذشتۀ 439 هجری قمری او راست: ’طبقات المعبرین’، ’اخبار الثقلاء’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 275)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ قَ)
عبارتست از آن که حقوق مردم که بر وجه مجازات گذارد از منت و ندامت خالی باشد. (نفایس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا